ضوابط آئيننامه طراحي ساختمان در برابر زلزله در مورد تأثيرميانقابها
با توجه به اهميت وجود ميانقابها در طراحي لرزه اي سازه ها در سالهاي اخير كوششهائي جهت ارائه ضوابط ويژه مربوط به ميانقابها در آئين نامه هاي زلزله انجام پذيرفته است. در اين راستا با توجه به پيچيدگي، گستردگي و گاه رفتار غير قابل پيش بيني، آئين نامه ها يا با كلي گوئي، تنها اهميت ميانقابها را بر رفتار لرزه اي سازه متذكر شده اند و يا بر اساس پژوهشهاي پيچيده و با صرف هزينه بسيار به بيان برخي ضوابط ويژه در رابطه با چگونگي در نظر گرفتن اثر ميانقابها بر رفتار سازه پرداخته اند. بعنوان مثال آئين نامه زلزله ايران از نوع اول و آئين نامه زلزله اروپا و دستورالعملهاي فِما از نوع دوم اين گونه آئين نامه ها هستند. لازم به ذكر است كه با توجه به جنس ميانقاب و نحوه ساخت آن و همچنين ديگر ضوابط آئين نامه اي، نمي توان ضوابط بيان شده در آئين نامه هاي ساير كشورها را بطور مستقيم مورد استفاده قرار داد مگر آنكه با تحقيق و پژوهش، مورد بررسي قرار گيرند. در اينجا لازم است، با توجه به اهميت موضوع ميانقابها، ابتدا با ديدگاه آئين نامه طراحي ساختمان ها در برابرزلزله (استاندارد 2800) [11] در رابطه با تأثير ميانقابها بر رفتار لرزه اي سازه، آشنائي صورت پذيرد.
بطور خلاصه پيشنهادات آئين نامه در اين زمينه به دو صورت كلي زير بيان گرديده است:
الف: در سازه هاي داراي ميانقاب يا بايد با جدا سازي، مانع مزاحمت ميانقاب براي حركت جانبي قاب شد، و يا در غير اينصورت اثرات اندر كنشي قاب و ميانقاب در تحليل سازه، مد نظر قرار گرفته شود.
ب : آئين نامه در يك راهكار ساده وكلي، پيشنهاد نموده، تا زمان تناوب اصلي سازه در ساختمانهاي داراي ميانقاب به ميزان 20 درصد كاهش يابد، تا بطور ضمني سختي قابهاي ميان پرشده و در نتيجه افزايش نيروي زلزله وارد بر سازه مد نظر قرار گيرد.
اكنون اين پيشنهادها، مورد نقد و بررسي قرار مي گيرند، تا شناخت لازم در مورد آنها صورت پذيرد. در رابطه با جداسازي ميانقاب از قاب، بايد گفت، در حاليكه اكثر ساختمانهاي موجود داراي ميانقاب هستند، اما تقريباً هيچ شناختي از چگونگي جداسازي ميانقاب از قاب به ويژه در بين عموم وجود ندارد. ضمن آنكه، جداسازي ميانقاب از قاب بعلت عدم مقرون به صرفه بودن و همچنين عدم به وجود آمدن جداسازي واقعي، توصيه نمي شود. از سوي ديگر، تحليل سازه با در نظر گرفتن اثر ميانقابها نيز، به علت عدم آگاهي از چگونگي در نظر گرفتن ميانقابها در تحليل، در عمل مورد استفاده قرار نمي گيرد.
همچنين در مورد تنها توصيه عملي آئين نامه، يعني كاهش 20 درصدي پريود سازه لازم است تا با تشريح ضابطه مزبور، ميزان كارائي آن نيز مشخص گردد كه در ادامه به آن پرداخته مي شود.
آئيننامه 2800 نيروي برش پايه را به صورت تابعي از وزن موثر ساختمان W كه شامل بار مرده و درصدي از بار زنده ميباشد، به صورت رابطه (1) بيان مينمايد.
(1)
كه در آن ضريبC ، ضريب زلزله، مطابق رابطه (2) محاسبه ميگردد.
(2)
در اينجا، B ضريب بازتاب ساختمان ، A شتاب منباي طرح، I ضريب اهميت ساختمان و R ضريب رفتار ساختمان ميباشد. آئيننامه 2800 در صورت وجود ميانقاب در ساختمان فقط زمان تناوب اصلي ساختمان را به اندازه 20 درصد كاهش ميدهد كه اين امر موجب تغيير در ضريب بازتاب ساختمانB كه مطابق رابطه (3) تعيين ميگردد خواهد شد.
(3)
که در آن T0 عددی است که بر حسب نوع زمين بين 4/0 تا 1 مشخص می شود و Tنيز زمان تناوب اصلي ساختمان می باشد که برای ساختمانهای بتني برحسب ارتفاع ساختمان H مطابق رابطه (4) محاسبه مي شود.
(4)
از آنجائيکه طبق آئين نامه 2800 در صورت وجود ميانقاب برای محاسبه ضريب بازتاب ساختمانB بايد 80 درصد زمان تناوب اصلي ساختمان را در رابطه (3) قرار داد مي توان اين ضريب را که با نمايش داده مي شود مطابق رابطه (5) برحسب B محاسبه نمود.
(5)
با دقت در رابطه (5) مشاهده می شود در اثر وجود ميانقاب، آئين نامه 2800 افزايش حداکثر 16 درصدی در نيروی برش پايه را مجاز مي شمارد. البته اين افزايش بدون توجه به نوع قابها (بتني و يا فولادي) و جنس و ضخامت ميانقاب و تعداد و آرايش قابهاي پر شده با ديوارهاي آجري مي باشد.
با توجه به محدوديتي که مطابق رابطه (3) برای B ، ضريب بازتاب ساختمان، وجود دارد و حداكثر ميتواند 5/2 باشد، ميتوان برحسب نوع زمين، T0، حداقل ارتفاعي را يافت که در ساختمانهائي با ارتفاع کمتر از آن در نيروی برش پايه افزايشي مشاهده نخواهد شد. اين ارتفاع که با Hmin نمايش داده ميشود با برابر قراردادن T و T0 و مطابق رابطه (6) محاسبه ميگردد.
(6)
از طرف ديگر ميتوان ارتفاعي را يافت که در اثر وجود ميانقاب در ساختمانهائی با ارتفاع بيش از آن تغيير در نيروی برش پايه به همان مقدار حداكثر 16 درصد محدود ميشود و آن را Hmax ناميد. به عبارت ساده تر برای ساختمانهائي با ارتفاع بيشتر از Hmax هيچگونه افزايشی مازاد بر 16 درصد مشاهده نخواهد شد. رابطه (7) نحوه محاسبه Hmax را نشان ميدهد.
(7)
در جدول (1) مقادير Hmin و Hmax برحسب نوع زمين زير پي ساختمان، محاسبه و نمايش داده شده اند.
برای دستيابی به درک بهتری از توصيه های آئين نامه 2800 در رابطه با اثرات وجود ميانقاب، چگونگي افزايش نيروی برش پايه در ساختمان های دارای ميانقاب نسبت به نيروی برش پايه درساختمان های بدون ميانقاب برحسب ارتفاع ساختمان برای انواع زمين ها در شکل 1 ترسيم شده است. با دقت در اين شکل ميتوان ادعا نمود كه ضابطه آئيننامه 2800 براي بسياري از ساختمانهاي با ميانقاب آجري بيتاثير است. به عنوان مثال براي زمين نوع II، در ساختمانهايي تا ارتفاع 8/13 متر (حدوداً 4 طبقه) وجود ميانقاب اثري در افزايش نيروي پايه نخواهد داشت.
براي ساختمانهايي با ارتفاع بيشتر از 5/18 متر (حدوداً 6 طبقه) نيز ميزان افزايش نيروي برش پايه در اثر وجود ميانقاب ثابت و برابر 16 درصد نيروی برش پايه ساختمان بتني بدون ميانقاب مي باشد. براي زمين نوع III نيز كه اكثر زمينهاي مناطق شهري از اين نوع فرض ميشوند اين ارتفاعها به ترتيب 5/21 و 29 متر ميباشند که عدم پوشش تنها ضابطه آئين نامه در مورد سازه هاي داراي ميانقاب مزبور خود جاي تعجب داشته و نشان واضحي از ناکارآمدی اين توصيه دارد.
افزون بر اين در مورد تنها توصيه عملي آئين نامه، يعني كاهش20درصدي پريود سازه بايد گفت، اين توصيه نيزگرچه به نظر اهميت تأثير ميانقابها را بر رفتار لرزه اي سازه مشخص مي نمايد، اما با توجه به جنبه هاي مختلف اثرگذاري ميانقابها بر رفتار يك سازه، به نظر مي رسد كه اين توصيه نيز گاه غير ضروري، وگاه ناكافي مي باشد، كه در ادامه مورد بحث قرار گرفته است